بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
در نوشته «تحریف قرآن» در مورد سندیت قرآن صحبت کردیم. اینجا میخواهیم در مورد اعتبار روایات و تحریف احادیث سخن بگوییم.
میخواهیم ثابت کنیم که روایات به صورت کلی دارای معیارهایی هستند که میتوان صحیح و سقیم آن را بشناسیم و به اصطلاح سندیت روایات با معیارهایی روشن قابل بررسی است.
آنچه در این نوشتار می خوانید :
- تذکر مهم قبل از بحث: تاریخ، فلسفه و ریاضیات نیست!
- نکته اول: مقایسه حدیث شیعه و اهل سنت
- نکته دوم: رواج نوشتار و کتابت در میان شیعیان
- نکته سوم: فهرست نویسی شیعیان
- نکته چهارم: اهمیت شنیدن کتب برای دریافت اجازه نقل کتاب
- نکته پنجم: مقابله نسخ مکتوب
- نکته ششم: امکان درک وضعیت متن روایت
- اگر مکتب و مذهبی نتواند اعتبار تاریخی محتوایش را ثابت کند…
- تذکری مهم: مراد ما از اعتبار
اما در مورد سندیت روایات:
تذکر مهم قبل از بحث: تاریخ، فلسفه و ریاضیات نیست!
قبل از اینکه بحث بررسی سندیت روایات پی بگیرم لازم است تذکری بدهم.
برخی در مباحث تاریخی انتظار دارند که مثل ریاضیات با آنها صحبت شود.
اگر شما در امور تاریخی به دنبال قطع ریاضی هستید، باید به شما اعلام کنم که از این به بعد حق ندارید پدرتان را پدر(!) و مادرتان را مادر صدا کنید!
اینکه پدر و مادر شما چه کسانی هستند یک مسأله تاریخی است که مهمترین سند آن، شناسنامهایست که یک مسئول ناشناس برای شما امضاء کرده است.
و به اصطلاح علم رجال، از نظرسندی ضعیف است به دلیل مجهول بودن مأمور دولت!
اینکه این مأمور چه طور آدمی بوده است و اهل رشوه بوده یا نه، مطلبی است که بسیار در نتیجه مهم است ولی شما هیچ اطلاعی از آن ندارید!
ممکن است در زایشگاه شما با یک بچه دیگر اشتباه شده باشید!
اینها واقعیاتی است که در دنیای اطراف خود مشاهده میکنید و ممکن است شما هم از مصادیق آن باشید.
همین طور نسبتهای فامیلی بقیه اعضای خانواده!
واقعیت این است که در مسائل تاریخی، ملاک اعتبار این است که اگر شواهد تاریخی به مقداری رسید که به اطمینان و یک نوع ظن قوی برسیم، اکتفا میکنیم.
و اگر این ملاک را کنار بگذاریم کل زندگی امروزِ ما، مختل میشود.
در یک عبارت باید بگویم:
وضعیت روایات در دنیای شیعه به حدی است که ما میتوانیم ادعا کنیم که:
کتابی مثل کتاب کافی به قدری از نظر شواهد تاریخی قوی است که به مراتب از بسیاری از تاریخهای معاصر هم سندیت بهتری دارد.
البته این یک بحث کاملا تخصصی است.
بنده حقیر در مباحث حدیث شناسی، نزدیک به ۱۰۰ ساعت، صرفا «خلاصهای» از مباحث مرتبط با «تاریخ حدیث» را تدریس کردهام.
واقعیت این است که حدیث ما، امرش بسیار روشن است به این معنا که:
ما با رعایت یک سری ضوابط و نکات میتوانیم به خوبی روشن کنیم که کدام حدیث، واقعا صادر شده است و کدام حدیث چنین نیست.
صرفا برای اینکه برای خواننده حقیر یک دورنمایی از برخی نکات که نشان دهنده این مطلب است، روشن شود به مطالب زیر دقت کنید.
(اگر حوصله و وقت ندارید از روی مطالب زیر رد شوید و به سراغ صفحه ای دیگر بروید!)
نکته اول: مقایسه حدیث شیعه و اهل سنت
خوب است به یک مقایسه اجمالی ابتداءً بین شیعه و سنی و در مرحله بعد بین اسلام و سائر ادیان بپردازیم.
اما شیعه اعتقادش بر این است که اسلام از ۱۳ سال قبل از هجرت آغاز شد و تا سال ۲۶۱ امام و خلیفه الهی در میان مردم ظهور داشته است.
و لذا شیعه در این زمان میتوانست با مراجعه به امام از مقدار صحت روایات مطلع شود.
مطلبی که هست این که شیعه به طور جدی از حدود سالهای ۷۰ و ۸۰ شروع به جمع آوری احادیث کرده است.
و تقریبا ۹۰ درصد میراثهای حدیثی موجود در بین ما، مربوط به بازه زمانی ۷۰ تا ۱۵۰ هجری است.
در زمانهای بعد ائمه متأخر بیشتر همتشان را روی تنقیح و پالایش میراثهای ائمه سابق گذاشتند.
شواهد این مباحث به عنوان نمونه در درسهای حضرت استاد آیة الله مددی به تفصیل بیان شده است.
این در حالی است که اهل سنت اعتقادشان بر این است که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی سال ۱۱ هجری ایشان نمایندهای نداشتهاند و مردم به شورا خلیفه را انتخاب کردهاند و لذا خلیفه معصوم از خطا نیست.
اهل سنت از حدود سال ۱۳۲ با سقوط بنی امیه، به فکر تدوین احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله افتادند.
و مجبور بودند خود را به واسطه افراد زیادی که انسانهای عادی بودند به حدود ۱۲۰ سال قبل بازگردند.
طبیعتا اسامی افراد زیادی در هر نقل بود.
و از آنجا که در محیط اهل سنت، نوشتار بسیار کم طرفدار بود، طبیعتا نقل به مضمون رواج و به تبع بد فهمیها و فراموش کاریها و بسیاری از عوامل دیگر وارد میراث حدیثی آنها میشد.
و رسیدن به وثوق را مشکل میکرد.
اهل سنت بعد از این ایام خیلی سختگیریها کردند ولی متأسفانه چون ۱۲۰ سال اول را بسیار بسیار ضعیف کار کرده بودند، این سخت گیری بعدی اینها شبیه این بود که بنایی بتون آرمه را روی ۴ طبقه ماسهای بسازند.
طبیعتا چنین بنایی استحکام نخواهد داشت.
نکته دوم: رواج نوشتار و کتابت در میان شیعیان
از سوی دیگر نوشتار در میان شیعه به دلائلی بسیار رواج داشت.
اولا احادیث بسیاری از ائمه سلام الله علیهم اجمعین در تشویق به نوشتار و از سوی دیگر در اقلیت بودن شیعه و نبود امکانات کافی برای انتقال حدیث، سبب شده بود که شیعه حتی مشهورترین کتبش را از طرق خاصی نقل کند.
مثلا کتاب حریز که از مشهورترین کتب شیعه است خصوصا کتاب الصلاة ایشان، در ما حدود ۴ نسخه دارد که دو نسخه آن از بقیه مهمتر هستند. اصحاب ما در زمانهای بعد فقط به نسخ معتبر آن اعتماد میکردند و اگر کسی گمنام یا کسی که هنوز نسخهاش بررسی نشده بود، اگر نسخهای از کتاب حریز ارائه میداد به آن اعتماد نمیکردند.
همچنین هستند سائر کتب ما.
لذا الآن مشهورترین کتب ما که روایات آنها در کتب اربعه پخش هستند از نسخ معدودی از آن کتابها هستند.
علتش همین امریست که گذشت.
و این مسأله ناخودآگاه باعث میشد که فقط نسخ بسیار معتبر در میان اصحاب ائمه علیهم السلام رواج داشته باشد.
نکته سوم: فهرست نویسی شیعیان
در شیعه کتبی شایع شد به اسم کتب فهرست.
اصحاب ما شروع کردند به فهرست نویسی. فهرست، کتابی بود که در آن مؤلفین مختلف ذکر شده بودند و کتب آنها معرفی میشد و طرق معروف کتب آنها ذکر میشد.
طبیعتا اگر از این کتب به طریقی غیرِ طریقِ متعارفِ موجود در کتب فهرست مطلبی نقل میشد از نظر علمی اطمینان به آن به تنهایی ممکن نبود.
معنای این مسأله این است که اصحاب ائمه علیهم السلام تک تک نسخ موجود از یک کتاب را بررسی میکردند و از طرفی نسخه معتبر آن کتاب را نیز ذکر میکردند.
نکته چهارم: اهمیت شنیدن کتب برای دریافت اجازه نقل کتاب
اصحاب جلیل القدر ما بسیار در سماعِ کتاب حساس بودند.
چرا که ممکن بود کسی به صورت پنهانی در کتاب دست ببرد و مطالب آن را عوض کند.
لذا اصرار داشتند که مطالب کتاب را از مؤلف یا ناسخ آن بشنوند تا مطمئن شوند که خود او این مطالب را نوشته است.
در این هنگام اصحاب ما دقتهای فوق العادهای داشتند.
به عنوان مثال شخص جلیل القدری مثل احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی که کتاب الحسن بن علی الوشاء را سماع کرده است.
یک روز هنگامی که دیر وقت میشود وشاء به او میگوید که امشب کتاب را ببر و فردا بیاور تا ادامه آن را بررسی کنیم.
احمد قبول نمیکند و علت آن را این طور بیان میکند که میترسم اگر امشب اتفاقی افتاد و من از دنیا رفتم اطرافیان من تصور کنند که کتاب شما را شنیدهام و در میراث کتبم از آن نقل کنند در حالی که من آن کتاب را سماع نکردهام!
از این موارد و دقتهای حدیثی در نزد بزرگان بسیار داریم. لذا در شیعه اگر کسی اهل نقل از نسخ بازاری و سماع نشده بود، کذاب نامیده میشد.
در محل خود ثابت شده است که ظاهرا مشکل کسانی مثل سهل بن زیاد یا احمد برقی یا محمد بن سنان چنین امری بوده است.
اینها دروغگو نبودهاند ولی به نسخ وجاده یعنی نسخی که سماع نشده و از بازار به اسم کتاب فلانی خریده شده بود، اعتماد میکردند و اصحاب به خاطر همین امر میراثهای آنها را با وسواس بسیار بیشتری بررسی میکردهاند.
نکته جالب این است که الآن تنها مکتبی که در دنیا برای نصوص دینیاش سند دارد اسلام است.
هیچ دینی در دنیا از ادیان مشهور که در مورد آنها اطلاع دارم از قبیل یهود و مسیحیت و … به کتبشان سند ندارند.
کتابهای دینیشان همه وجاده است. در اسلام کتب وجاده پایینترین درجه اعتبار حدیثی را دارند.
سماع در بالاترین درجه و وجاده در طبقه بندی هفتگانة حدیث در پایینترین درجه قرار دارد.
نکته پنجم: مقابله نسخ مکتوب
نکته دیگر کثرت مقابله نسخ و رواج آن در بین علمای شیعه بوده است.
شما در کافی و سائر کتب به کثرت این امر را مشاهده میکنید که یک حدیث را با چند سند نقل میکنند.
این چند نقل معنایش این است که در نسخ مختلف کتب موجود در بین اصحاب که هر سندی رمز یک نسخه است این مطلب نقل شده است.
بعضاً به اختلافهای متنی بین این نسخ هم اشاره شده است و بعضا به خاطر اختلاف یک کلمه، یک حدیث به صورت فتوا نقل میشده است.
بارها این امر در کتاب فقیه مرحوم صدوق مشاهده میشود که ایشان یک مطلبی را به صورت فتوا نقل میکنند.
بعد که روایات را مقایسه میکنیم میبینیم این فتوای ایشان دقیقا مطابق با یک روایت است الا اینکه یک کلمه کم یا بیش دارد.
و به همین علت ایشان روایت را به صورت فتوا در کتاب فقیه نقل کردهاند.
این مسأله سبب میشود که امروز اگر ما مثلا در میراثهای حدیثی با روایتی از کتاب مستطرفات ابن ادریس مواجه شویم که مثلا از مصدر مشهوری که قدیمی است نقل میکند و آن را از انفرادات مستطرفات مییابیم اطلاعات بسیاری از جمله اطلاع بر اِعراض اصحاب و ارزش نسخه ابن ادریس و بسیاری اطلاعات ارزشمند دیگر تحصیل کنیم.
نکته ششم: امکان درک وضعیت متن روایت
نکته بعد اینکه شیعه به فضل الهی به برکت روش فهرستنگاری که داشته است سبب شده است که ما بتوانیم با دقت، تاریخ نوشتاری شدن میراث را پیدا کنیم.
مثلا بفهمیم که این راوی اولش حدیث را کتبی کرده است یا راوی دوم یا راوی سوم.
امروز با اطمینان میگوییم که حدود بالای ۹۰ درصد احادیث کتاب گران سنگ کافی در طبقه اول یا دوم نوشتاری شده است.
نکته بعد اینکه امروزه با طرق مختلفی که از یک مضمون در مصادر روایی داریم به راحتی میتوانیم در بسیاری از موارد متن صحیح را شناسایی کنیم و اشتباهات رخ داده در اسناد و متون روایات دیگر را بیابیم.
به کمک تحقیقات انجام شده در موارد متعددی میتوانیم بسیاری از روایات تقطیع شده را بیابیم و به این ترتیب قرائن منفصله مؤثر در فهم روایات را پیدا کنیم.
به عبارت دیگر ائمه علیهم السلام به دلیل اطلاعشان از غیبت، روشی را برای حفظ میراث ارائه کردهاند که ما امروز بتوانیم بعد ۱۴۰۰ سال محکم بایستیم و با لحن غرور آمیز بگوییم که:
میراث ما، میراثی قابل دفاع است و ارزشمندترین مجموعه تاریخی دنیا، میراث حدیثی شیعه است و در میان ادیان تنها دینی که دارای سند است اسلام است و ادیان دیگر برای کتب مقدسشان نیز سند ندارند.
و به اصطلاح حدیثی ما وجاده هستند که از پایینترین درجات اعتبار برخوردارند.
اگر مکتب و مذهبی نتواند اعتبار تاریخی محتوایش را ثابت کند…
به نظر میرسد اگر مکتبی چنین ویژگیای نداشته باشد، مکتب الهی نیست یا اگر الهی است، امروز منسوخ شده است.
اگر مکتبی ادعایش این است که برای این زمان است، حتما باید برای بحث اِسنادش، دفاع قابل توجهی داشته باشد.
به عبارت دیگر، مگر میشود که خداوند متعال دینی بفرستد برای اینکه تا فلان زمان باقی باشد و طریق هدایت بندگان باشد ولی در خارج به گونهای خدایی کند که این دین به مردمان فلان زمان نرسد.
آیا این امری جز نقض غرض است؟
تذکری مهم: مراد ما از اعتبار
البته این تذکر لازم است که منظور ما این نیست که «همه» روایات شیعه معتبر هستند و واقعا از ائمه صادر شدهاند.
بلکه منظور ما این است که میراث حدیثی شیعه در مجموع به گونهای است که دارای وضوح و روشنی تاریخی است.
یعنی میتوانیم با معیارهایی واضح و روشن به ارزیابی آن بپردازیم و صحیح و سقیم آن را تشخیص دهیم.
در پایان هم باید به این نکته تذکر دهم که برپایه آنچه در اینجا گفتیم:
ارزش علمیبرخی از کلماتی که برخی از معاصرین میگویند، که به عنوان مثال شیعه را عبدالله بن سبأ و امثال او اختراع کردند و از این سنخ حرفها، روشن میشود.
این کلمات نه تنها در جای خودش دلیل معتبری ندارد بلکه با شواهد قطعی تاریخی که نشان دهنده اوج اصالت مذهب شیعه است در تنافی است.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یکی از مخاطبین سایت، سؤالی را در بخش پاسخگویی به شبهات در مورد مطلب این صفحه وارد کردند که به نظرم رسید که مناسب است در این قسمت قرار بگیرد تا اگر کسی مشابه این سؤال را داشت، از آن استفاده کند. در ضمن بنده این جواب را برای ایمیلی که ایشان یادداشت کرده بودند ارسال کردم ولی گوگل پیام داد که چنین ایمیلی وجود ندارد. لذا به ذهنم رسید که اینجا بگذارم تا هم دیگران استفاده کنند و هم اگر خود ایشان مراجعه کرد جواب را پیدا کنند.
متن پرسش:
سلام و عرض ادب
من در مورد اعتبار احادیث سرچ کرده بودم که سایت شما هم اومد و شروع کردم به مطالعه، ولی از همون ابتدا به مشکل بر خوردم .
شما می گید مهم ترین سند برای اینکه بچه پدر و مادرتون هستید همون شناسنامتونه در صورتیکه این جمله کاملا غلطه
امروزه با پیشرفت علم ژنتیک پدر و مادر بچه رو (حتی فقط پدر هم باشه کافیه) میشه تشخیص داد حتی اگر هیچ شناسنامه و مامور دولتی در کار نباشه و یا بچه عوض شده باشه و این محکم ترین سنده؛ و این مثال شما باعث تردید در صحت بقیه گفتارتون میشه
با کمال احترام منتظر پاسختون هستم
پاسخ:
اول اینکه آنجا که گفتیم که مهمترین سند، منظورمان مهمترین سند تاریخی است.
دوم اینکه: شاید بیش از ۹۹ درصد افراد آزمایش DNA نداده اند و لذا مهمترین سند بر اینکه پدر و مادر آنها کیست، همان سند تاریخی شناسنامه است. فکر نکنم خود شما هم تا به حال در عمرتان اين آزمایش را داده باشید و از این طریق مطمئن شده باشید که پدر و مادرتان چه کسانی هستند!
سوم اینکه: بر فرض این آزمایش را داده باشید! آیا شما صفر تا صد مراحل آن را بررسی کرده اید؟! شاید پدر و مادر شما به آزمایشگاه رشوه داده باشند که حقیقت را آشکار نکند و به شما واقعیت را نگوید! یا توانسته باشند آزمایشگاه را راضی کرده باشند که اگر به شما بگویند، زندگی شما مختل میشود و آزمایشگاه بر اساس مصالح تصمیم گرفته باشد و آزمایش را برای شما صحیح گزارش ندهند!
چهارم اینکه: شاید آزمایش در مورد شما خطا شده باشد. یعنی آزمایشگر در مورد شما در تفسیر آزمایش خطا کرده باشد. خطایش ممکن است به مواد مورد استفاده در آزمایش برای شناسایی درصد مواد تشکیل دهنده دی ان ای، باشد و ممکن است در هر جهت دیگری در تفسیر نتایج آزمایش باشد.
حتی ممکن است همه کار آزمایش را درست انجام داده باشد ولی در گزارش اشتباه کند. برای خود بنده در مسائل مختلف بارها پیش آمده است که یک چیز را صحیح دیدم و صحیح هم تشخیص داده ام ولی اشتباه گزارش داده ام. مثلا سند روایت را دیده ام و میدانستم که همه اشخاص آن خوب هستند ولی به اشتباه در مقام گزارش گفته ام که سند ضعیف است! بالاخره پیش میآید!
پنجم اینکه: رشته فلسفه علم، رشته ای است که در آن روش شناسی علوم تجربی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. خود غربیها مفصلا در این رشته کار کرده اند و اصل رشته در ایران کمتر از ۴۰ سال عمر دارد. بزرگانی مثل دکتر مهدی گلشنی از بزرگترین دانشمندان ایرانی در زمینه این رشته هستند(هیئت علمی فیزیک دانشگاه شریف و دکترایشان را در فیزیک در برکلی گرفتند و …. سوابق ایشان را اینجا بخوانید:
http://mgolshani.ir/38/ )
پایان نامه حقیر هم در دکترای فلسفه مربوط به همین بحثهای قطعیت و عدم قطعیت علوم تجربی و امثال آن بر میگردد.
این مقدمه را از این جهت عرض کردم که روشن شود که با اطلاع کامل و اشراف کامل به موضوع در این زمینه سخن میگویم و نه یک طلبه عادی که نه میداند و فیزیک چیست و نه زیست و نه شیمی و نه ریاضیات و بعد در مورد این علوم و روش شناسی این علوم سخن بگوید.
علوم تجربی طبق نظر بزرگان معاصر غرب، به هیچ وجه قطعیت ندارد. طبق نظر فلاسفه اسلامی هم قطعیت ندارد. یعنی همواره احتمال اشتباه بودن آن وجود دارد.
بگذارید مثالی بزنم. قرنها تصور میشد که بریده شدن نای(مجرای هوایی دهان به ریه) اگر قطع شود، انسان میمیرد. تا اینکه در جنگ جهانی، یک نفر نایش قطع شد ولی نمرد! تحقیق کردند، فهمیدند که علت واقعی همه مرگها بریده شدن نای نبوده است بلکه یک رگ چسبیده به نای بوده است که وقتی آن قطع شود، شخص میمیرد!
در تحقیقات تجربی، همواره احتمال وجود عامل ناشناخته وجود دارد و سبب میشود که هیچ وقت قطعیت نداشته باشند.
در مورد DNA دانشمندان از کجا فهمیده اند که منحصر به فرد است و چه نسبتی با والیدن دارد؟ موارد بسیار زیادی را بررسی کرده اند و دیده اند که هر انسانی شبیه اثر انگشت که منحصر به فرد است، ساختار دی ان ای، منحصر به فرد دارد.
ولی آیا محال است که یک فرزندی به دنیا بیاید که ساختار دی ان ای تکراری داشته باشد؟ یا محال است که در یک فردی به خاطر یک فرآیند پیچیده ناشناخته، ساختار دی ان ای کودک از پدر و مادر تخطی نکند؟
واضح است که در خود علوم تجربی پاسخ این است که ماتاکنون چنین موردی را کشف نکرده ایم! و لذا میگوییم نمیشود ولی ممکن است در آینده چنین موردی پیدا شود و آنگاه باید بررسی و تحقیق کنیم که ببینیم چه میشود!
لذا شاید شما وقتی آزمایش دی ان ای انجام میدهید همان موردی باشید که از قضا استثنای قاعده هستید!
در مجموع نیاز به این مرحله آخر نبود ولی خواستم عرض کنم که علوم تجربی به هیچ وجه قطعیتی که شما تصور میکنید ندارند. علم خیلی کوچکتر از آن است که مردم ما تصور میکنند.
بت علم در خود غرب بین اندیشمندانشان سالهاست شکسته است. الآن نظریه بسیاری در فلسفه علم در دنیای غرب(نظریه فایرابند و ….) حتی دلیل کافی برای رو به پیشرفت بودن علم ندارد! یعنی نمیتواند ثابت کند که حتی علم نسبت به ۳۰۰ سال پیش پیشرفت داشته است بلکه شاید پسرفتی است که البته فعلا در تحلیل پدیده ها موفقتر عمل کرده است!
یعنی جهلی که واقعیت را صحیح پیش بینی میکند.
شبیه نظام بطلمیوسی نجوم و زمین مرکزی….
زمین مرکزی که زمین مرکز کائنات باشد و همه چیز به دور زمین بچرخد، قطعا نظریه ای باطل است.
ولی همین امروز هم با قواعد نظام بطلمیوسی میتوان دقیقتر وقایع آسمانی را با دقت بسیار بالا پیش بینی کرد.
نظریه باطلی است ولی خوب پیش بینی میکند!
برخی تصورشان در مورد علم جدید هم همین است! آن هم نه ما آخوندها و …
خود بزرگترین متفکرین فلسفه علم، در غرب!
جمع بندی: اجمالا هر چند مراد ما در متن از سند، سند تاریخی بود
ولی حتی در مورد ۹۹ درصد افراد که آزمایش دی انی ای را نداده اند، هنوز هم مهمترین سند، همین سند تاریخی است.
بر فرض بروند آزمایش را بدهند، هزار و یک مشکل در درست منتقل شدن نتیجه آزمایش وجود دارد که برخی را در بالا اشاره کردم
بر فرض همه چیز درست پیش برود، باز این سؤال پیش میآید که نکند که شما استثنای قاعده کلی دی ان ای باشید!
نکته نهایی در پاسخ به این پرسش اینکه: بر فرض در مورد مثال DNA همه چیز درست پیش برود، صحت متن اینجا هیچ ربطی به درستی این مثال ندارد و میشود که این مثال کاملا باطل باشد ولی مطلب کاملا درست و صحیح باشد.
علتش هم این است که در دهها مسأله دیگر همین بحث بدون شبهه آزمایشهای پیشرفته قابل بررسی است.
الآن شما از کجا میدانید که سقف منزل بر روی سر شما فرو نمیریزد؟ ولی شما از زیر سقف فرار نمیکنید! چه بسیار افرادی که فکر میکردند سقف فرو نمیریزد و فرو ریخت و فوت شدند! شما احتمال میدهید که سقف بریزد ولی به این احتمال به خاطر کم بودنش توجه نمیکند.
چه بسیار افرادی که در حال سوخت گیری اتومبیل شخصی خود ، دچار حریق و آتش سوزی و انفجار شده اند. احتمال آن برای همه وجود دارد ولی ما اگر بخواهیم به این احتمالات کم، توجه کنیم، زندگیمان مختل میشود
در مکانهای مختلفی در این کره خاکی، بارها و بارها با برخورد شهاب سنگ به زمین مواجه شده ایم. اما ما وقتی در جای بدون سقف هستیم، از شهاب سنگ نگران نیستیم و به احتمال کم برخورد شهاب سنگ به خودمان توجه نمیکنیم!
و و و و و و و بسیار و بسیار مثال دیگر که خود شما با توجهی کم متوجه میشوید.
نتیجه همه این مثالها هم یک چیز است. ما در زندگی خود دانشمان بسیار بسیار کم است. معمولا احتمال خلاف کمی وجود دارد که اگر بخواهیم به آن توجه کنیم، زندگیمان مختل میشود. حالا شما فرض کنید مطلب ما در آن مثال غلط باشد.. هزاران مثال در غذا خوردن و ابتدائیات زندگی ما وجود دارد که ما به احتمال خطر کم آنها توجه نمیکنیم. غذایی که میخریم ممکن است استثناء با اینکه تاریخ انقضای آن نگذشته مسموم باشد. فاسد باشد. من به آن حساسیت شدیدی داشته باشم که به محض خوردم بمیرم! و ….
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
سلام علیکم
من در جستجوی مطلبی بودم که این نوشته شما در نتایج جستجو آمد و من شروع به مطالعه آن کردم.
میخواستم نکتهای را خدمت شما عرض کنم اینکه لحن نوشته شما در همان ابتدای مقاله بنظر من ناخوشایند و نازیبا آمد. مثالی که زدهاید در مورد صحت انتساب مخاطب به پدر و مادرش آن هم با لحنی که شما نوشتهاید (شما حق ندارید خودتان را فرزند پدر و مادرتان بدانید!) ناپسند است. من کاری با درست یا غلط بودن مثالی که زدهاید ندارم. اگر درست هم باششد با لحن مناسبی بیان نکردهاید. موضوع حساس و عاطفی را برای مثال انتخاب کردهاید و در واقع صداقت و پاکدامنی والدین مخاطبتان را به چالش کشیدهاید. من از خواندن ادامه نوشته شما منصرف شدم.
تذکر من دوستانه و خیرخواهانه است امیدوارم برداشت نامناسبی از آن نکنید.
سلام علیکم و رحمه الله
ممنونم
ولی چرا پاکدامنی؟
منظور همانطور که در ادامه عرض کردم، بحث صداقت بود. اینکه مثال زدم به اینکه افرادی هستند که پدر و مادر حقیقی آنها اشخاص دیگری هستند ولی خبر ندارند
تازه چه بسا کسانی که همین عدم صداقتشان هم نکته اخلاقی داشته باشد
مثلا من میشناسم خانواده ای را که فرزندی را که خانواده اصلی اش در بیمارستان رهایش کرده بودند و در حال مرگ بود، گرفتند و بزرگ کردند و … و به خاطر اینکه خود آن فرزند دچار آسیب نشود به او نگفتند که والدین تو شخص دیگری است….
به هر حال یکی از مشکلات متن، حذف لحن کلام است
به نظرم اگر شما هم صوت اصلی این سخنرانی را میشنیدید، چنین برداشتی نمیکردید
در هر صورت از لطفی که داشتید و تذکر دادید متشکرم