بسم الله الرحمن الرحیم
ممکن است بارها دعا کرده باشیم و دعایمان مستجاب نشده باشد – مثلا فکر کنم خدا باهام قهره ! فکر کنم خدا با من قهر کرده است! یا مثلا وقتی شکست خورده ام در حالی که واقعا تلاش کرده ام، مأیوس شده باشم. فکر کنم که خدا به فکر من نیست. دعایم را مستجاب نمیکند … اما واقعیت چیز دیگری است.
نگاه آیه ای به زندگی – نگاه به زندگی و اتفاقات آن به صورت نشانه های خدا در زندگی ما
اول اینکه باید به شما که چنین افکاری را داشته ای تبریک بگویم! خیلیها هستند که این طوری فکر نمیکنند. به زندگیشان به صورت نشانه های خدا توجه ندارند. هزاران آیه و نشانه میآید ولی اینها اصلا به نشانه بودن آنها توجه نمیکنند. عبرتها زیاد است ولی عبرت گیرنده ها کم هستند. نتیجه محوری وظیفه محوری محور خدا باهام قهره دعایم مستجاب نمیشود
شما به خلاف این افراد، یک پله جلوتر هستنید. این نگاه به زندگی بسیار نکته مثبتی است که شما دارید.
اما شما یک اشتباه مرتکب شده اید!…
اما گاهی ما در تحلیل نشانه های خدا در زندگیمان دچار اشتباه میشویم. اگر شما افکاری را که بالا گفتم دارید، اندکی دچار اشتباه شده اید. پس ادامه متن را بخوانید تا بفهمید خدا چه قدر شما را دوست دارد.
نتیجه محوری یا وظیفه محوری! تفکری اساسی که زندگی ما را متحول میکند. دیدگاه ما را به همه چیز عوض میکند.
فلسفه خیلی از مشکلات در زندگی ما اینه که ما «وظیفه محور» بشیم و نه «نتیجه محور»
متأُسفانه حتی بسیاری از دین دارها هم نتیجه محور هستند
فکر نتیجه محور داشتن سبب خیلی از مشکلات در زندگی ما میشود
خدا میخواهد که ما برامون یک چیز مهم باشد و آن «در راه بودن» است و نه چیز دیگر
یکی از کارهایی که خدا برای کسانی که دوستشان دارد انجام میدهد تا به این فکر برسند، این است که کاری میکند که مدام به بن بست بخورند! تا آرام آرام وظیفه محور شوند! آرام آرام به پوچی نتایج برسند. آرام آرام بفهمند که آنچه مهم است این است که «در راه باشیم» و رسیدن به نتایج اهمیت چندانی ندارد.
خدا خداست! وقتی میداند یک چیزی خیلی خوب است، ولو ما از درد راه رسیدن به آن ناخوشنود باشیم، خدا به زور رشدمان میدهد! البته خدا فقط در حق کسانی که دوستشان دارد چنین میکند! مثل پدر و مادر که وقتی میدانند مدرسه برای فرزندشان خوب است یا واکسن برای او خوب است، به زور هم که شده او را واکسن میزنند و به مدرسه میفرستند!
پیاده روی اربعین یک تمرین مهم وظیفه محوری!
گاهی سؤالی مطرح میشود و آن اینکه:
چرا پیاده روی؟
اگر با ماشین برویم و سریعتر برسیم و با آرامش بدنی بیشتری زیارت کنیم، بهتر نیست؟
پاسخ این است که باید دید در پیاده روی، به دنبال چه هستیم.
آیا به دنبال رسیدن به مقصد هستیم؟
اگر چنین بود، شاید، با ماشین رفتن بهتر بود ولی واقعیت این است که هدف اصلی پیاده روی، زیارت و رسیدن به مقصد(مرقد مطهر امام حسین علیه السلام) نیست.
خاطره ای از آیت الله بروجردی: بنده از استادم آیت الله فیاضی از آیت الله بروجردی!
بگذارید، خاطره ای از مرحوم آیت الله بروجردی نقل کنم. یکی از اساتید که شاگرد ایشان بودند، میفرمودند:
یک روز جناب آیت الله بروجردی، در اول درس، فرمودند:
سؤالی است که چندین بار، طلاب مختلف به صورتهای مختلف، پرسیده اند و لذا به نظرم آمد، در سر درس به صورت عمومی آن را مطرح کنم.
سؤالی که میپرسند این است: ملاک رسیدن به مقصد چیست؟ چه زمان میتوانیم بفهمیم به مقصد رسیده ایم؟
آیت الله بروجردی در ادامه برای پاسخ به این سؤال میفرمایند:
ای طلبه ها!
اگر الآن که سر درس تشریف آورده اید، برای سربازی امام زمان، آمده اید، همین الآن به مقصد رسیده اید.
اما اگر الآن برای چیز دیگر آمده اید،(مثلا برای اینکه بعدا سرباز امام زمان شوید!) هیچ گاه به مقصد نخواهید رسید!
به زبان خودمانی، آیت الله بروجردی میخواستند بفرمایند، ما نتیجه محور نیستیم. ما وظیفه محوریم.
ما «در راه بودن» را مقصد اصلی میدانیم و نه چیز دیگر را.
در پیاده روی اربعین، زوار دائما با یک دو راهی بزرگ مواجه هستند.
یک راه ادامه مسیر پیاده رویست.
راه دیگر، برگشت یا رفتن به سمت دیگر جاده، برای سوار شدن به ماشینهایِ سواریِ نجف کربلاست.
راه اول، نماد تحمل سختیها در راه امام است.
راه دوم، نماد نتیجه محوری(و نه وظیفه محوری) و البته توجه کردن به خواسته های نفسانی است.
آنچه که در حق آن گفتند: دوست داشتن دنیا(همین خواسته های نفسانی و …) ریشه هر اشتباهی است.(حب الدنیا، رأس کل خطیئة)
ما در پیاده روی، تمرین سربازی امام زمانمان را میکنیم.
تمرین پا گذاشتن روی خواهشها و استقامت در تفکر وظیفه محوری.
اینها برای این است که اگر روزی، امام زمانمان، سپاهش را مانند طالوت به نهری آزمایش کرد، ما از آن دسته قلیلی باشیم که قرآن میفرماید:
فشربوا منه الا قلیلا منهم.(قسمتی از آیه ۲۴۹ سوره مبارکه بقره: پس از آن نهر نوشیدند مگر اندکی از آنها.)
وظیفه محوران، ننوشیدند ولی نتیجه محوران، گفتند، اگر ننوشیم تشنه خواهیم ماند و نمیتوانیم خوب بجنگیم.
سپاه امام زمان جای وظیفه محوران است و نه نتیجه محوران.
شاید بهترین دعایی که میتوانید، برای خود و اطرافیان کنید، همین دعا باشد که بگویید:
خدایا ما را وظیفه محور بگردان و وظیفه محور نگه دار و وظیفه محور بمیران.
پیاده در کنار ماشین ها!
جالب اینکه در برخی روایات داریم که در مسیر پیاده روی حج، اهل بیت علیهم السلام با کاروان خود، چارپایان را میبردند ولی سوار آن نمیشدند.
مثلا با خود شترانی همراه میکردند ولی بر آنها سوار نمیشدند.
در تحلیل این روایات نکات بسیاری گفته شده.
برخی گفته اند، به جهت وقائع ضروری با خود میبردند. برخی گفته اند به جهت مسیر برگشت میبردند.
برخی گفته اند برای حمل راحت بار. و نکات دیگر.
اما شاید نکته ای که در توجیه پیاده روی گفتیم در حج هم مناسب باشد.
اگر شتری در کنار انسان نباشد، تنها در ابتدای مسیر و قبل از تحمل سختیها بر سر دوراهی قرار داریم.
در راه که سختی ها را تحمل میکنیم، به دلیل نداشتن چارپا، دوراهی در کار نیست.
تنها پشیمانیم از اینکه چرا در ابتدای راه شتران را نیاوردیم!
ولی اگر شترها کنار ما باشد، لحظه به لحظه در دوراهی، پیاده روی یا سواره رفتن، (همان دو راهی خواهشهای نفسانی و در مسیر امام بودن)، راه پیاده روی را انتخاب میکنیم و از این جهت دائما در طول مسیر در حال رشد هستیم.
لذا در روایات متعددی، پیاده روی در حج، برای صرفه جویی در هزینه و دیگر اغراض کم فضیلت انگاشته شده است و حتی سواری رفتن، بهتر دانسته شده است.
همچنین در روایتی دیگر، پیاده روی در مسیر حج که مانع از دعاء و عبادت باشد، نهی شده است.(علل الشرائع،جص،ص۴۴۶و۴۴۷)
لذا چه خوب فرمود: عمل کننده بر غیر بصیرت مثل کسی است که در غیر راه درست در حال حرکت است. هر چه سریعتر حرکت کند، از مقصد دور تر میشود.(کافی،ج۱،ص۴۳)
برای مشاهده ادامه متن «اسرار پیاده روی اربعین» اینجا را مشاهده کنید.
وظیفه محوری یک اصل است که سبب میشود ما نگران نتیجه نباشیم بلکه نگران این باشیم که نکند کوتاهی کرده باشیم!
وقتی وظیفه محور شدیم حتی اگر به نتیجه رسیدیم، هنوز نگران هستیم! نگران اینکه نکند کوتاهی کرده باشیم!
من روزگاری دانشگاه بودم و آرزوم این بود که حوزه بیایم
و به قول بعضیها یک طوری اصل زندگیم را یک طوری میدیدم که تحت الشعاع نتیجه این مسأله هست
تا حدی هم فکر درستی است.
ولی الآن که پخته تر شده ام، میفهمم که این طور نیست
اصل زندگی این نتیجه ها نیست
گاهی آدم اگر مدام به نتیجه ها برسد، خودش را گم میکند و به این حرف نمیرسد که من قرار نبود اصلا به خاطر اینها بیام این دنیا زندگی کنم!
هدف چیز دیگری بود که این نتیجه ها آمد و جای آن را گرفت! گویا اینها به اشتباه هدف شدند و هدف اصلی فراموش شد!
اگر شکست میخورید در حالی که واقعا تلاش کرده اید شاید….
من فکر میکنم خدا میخواسته است به شما این احساس را بدهد که بفهمید خیلی در این نتیجه ها خبری نیست!
خدا به برخی با «زود رساندن ها» به این احساس میرساند و برخی را با «به نتیجه نرساندن ها» !
دقیقا مثل اینکه امتحان بعضی ها در ثروت است و امتحان بعضی ها در فقر شدید!
در روایتی با سند خوب در کافی داریم که خدا به صلاح میداند که برخی ها را با فقر و گرفتاری و بیماری امتحان کند
و برخی را با سلامت و گشایش و ثروت!
بعد در آخر آن روایت دارد که خود خدا میداند که چه کسی، چه چیزی به صلاحش هست! و چه طور باید به آن نقطه رساند!
(کافی، ج۲، ص۶۰ : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِي الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَيَصْلُحُ عَلَيْهِمْ أَمْرُ دِينِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَيَصْلُحُ عَلَيْهِمْ أَمْرُ دِينِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ أَمْرُ دِينِ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِين)
مثلا بعضی ها هستند که وقتی به چند تا موفقیت جدی برسند، زود غرق میشوند و حواسشون از این چیزها پرت میشود! نتیجه محوری وظیفه محوری محور خدا باهام قهره دعایم مستجاب نمیشود
خلاصه حرف را خدا در این آیات فرمود!
خلاصه اش این آیه قرآن است که این شکستها که خدا جلوی راه شما می اندازد برای این است که :
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم : تا چنین نباشد که تأسف بخورید به خاطر آنچه از دست شما رفته است و ذوق زده نشوید به آنچه که به شما داده شده است!
در آیه ای دیگر داریم:
لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُم : برای این است که چنین نباشد که به خاطر آنچه از شما فوت شده است یا آنچه به شما رسیده است، ناراحت شوید.
بفهمید هدف چیز دیگری است!
برای چیز دیگری آمده ایم!
این چیزها که دنبالش بودیم و نگرانش هستیم، اصلا ارزش دوست داشتن نداشته و ندارند!
من فکر میکنم که خدا خیلی شما را دوست دارد
در روایات داریم که اگر کسی دید زیاد مشکل براش پیش میاد یعنی خدا خیلی حواسش به آدم هست!
اتفاقا در قرآن هم هست که آدمهای بی خود، سالی یک دو بار بیشتر گرفتار نمیشوند!
أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ في كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُون : آیا نمیبینند که آنها در سال یک بار یا دو بار گرفتار میشوند سپس باز نمیگردند و آنها متذکر نمیشوند!
گویا این مشکلات برای این است که انسان از اشتباهش به سوی خدا برگردد و متذکر شود! ولی اینها چنین نیستند و با این سالی یک دو بار، بر نمیگردند.
خدا آنها را به حال خودشان رها کرده است. نتیجه محوری وظیفه محوری محور خدا باهام قهره دعایم مستجاب نمیشود
باید این احساس را تقویت کنید!
این احساس که از نتایج پستانکهایی است که هر کسی در هر سنی دارد و با آنها آرام میشود. کودک که بودیم با پستانک آرام میشدیم و سنین بعدی با اسباب بازی و بعدها با رتبه کنکور و قبولی در مصاحبه و بعدتر با ازدواج و شغل و فرزند و …
اینها مهم نیست
اینها دیر یا زود به یک جایی میرسد.
مهم چیز دیگر هست
من به نظرم شما در این شکستها کلی جلو افتاده اید
یعنی با این به نتیجه نرسیدنها ابتداء آدم فکر میکند عقب افتاده است و چند وقتی معطل شده است ولی در واقع جلو افتاده است
البته در معنویت
اینکه بفهمید رشد یا پسرفت من به این حرفها نیست
باید این طوری باشد که به خودتون بگویید
من کلی رشد کردم
چون حواسم به خدا بیشتر جمع شده است
چون واقعا تلاشم را کردم
چون به این فکر خیلی مهم رسیدم که واقعا اینکه کجا باشم مهم نیست
مهم اینه که در هر جایی هستم، جدیِ جدی در راه باشم
جدی جدی سعی کنم سالم باشم
جدی جدی بدانم من هیچ کاره ام … همه اش به خود اوست
اگر آدم هدف را در راه بودن بداند، هیچ وقت با شکستهای ظاهری خودش را شکست خورده نمیداند . نتیجه محوری وظیفه محوری محور خدا باهام قهره دعایم مستجاب نمیشود
چه در جنگ زندگی پیروز شویم و چه کشته شویم، موفق هستیم! یکی از دو نیکی! بهشت یا موفقیت ظاهری دنیا!
چون هدف که این نبود که من در جنگ پیروز بشوم
هدف این بود که من مردانه در جنگ باشم
حالا که کشته شدم هم پیروزم، اگر موفق ظاهری هم میشدم پیروز بودم
آدم با این دیدگاه شکست خودش را این میداند که نکنه من کم کاری کرده باشم
اصلا به این که شد یا نشد فکر نمیکند
مهم این است که نکند من کم کاری کرده باشم… حتی اگر موفق ظاهری هم بشوم، دائم نگران این هستم که نکند کم کاری کرده باشم… اشتباهی کرده باشم….
بابا تموم شد! جنگ را بردی، کار را پیدا کردی…….
ولی هنوز نگران این هستم. درست این است.
و درست هم همین است!
یعنی آیا ارزش ما با این تعیین میشود که دیگران ما را قبول کنند یا نه؟!
یا اینکه شما همان آدم ارزشمند هستید چه در مصاحبه رد شوید یا نشوید!
شما چه در کنکور قبول شوید و چه نشوید همان آدم هستید! همان قدر ارزش دارید!
اصلاح نگاهها توسط مشکلات
البته این نگاه وظیفه محوری و نتیجه محوری که گفتیم، یک اصطلاح دیدگاه است که توسط مشکلات رخ میدهد. البته یکی از مهمترین مسائل است.
اما فقط این نیست.
مثلا گاهی شما به همسر خود به دید روزی رسان نگاه میکنید. خدا این مشکلات را در راه زندگی شما می اندازد که بفهماند همسر شما روزی رسان نیست. ممکن است او تلاش کند و روزی به شما نرسد!
شما به شغل خود به دید روزی رسان نگاه میکنید! تلاش میکنید و در شغل به نتیجه نمیرسید! تا اینکه بفهمید که روزی رسان خداست!
البته با مقداری دقت همین دو مثال هم به وظیفه محوری بر میگردد.
البته بماند که معمولا ما کوتاهی های زیادی داریم. خیلی اوقات گناه خودمان را و تقصیر خودمان را به گردن خدا می اندازیم
این درست نیست. معمولا ما کوتاهیهای خودمان را فراموش میکنیم و سریعا نتیجه را به گردن خدا می اندازیم. در آیات متعددی در قرآن کریم این تفکر بد شمرده شده است و رد شده است.
مثلا در ایه ای داریم که هر چه مشکل به شما میرسد به سبب آن چیزی است که خودتان عمل کسب کرده اید و (البته) خدا از بسیاری میگذرد! (سوره شوری، آیه ۳۰ : وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير)
یعنی اقتضای اعمال شما این است که خیلی مشکلات بیشتری داشته باشید ولی خدا شما را از شر بسیاری از اعمالتان نگه میدارد و این مقداری که به شما رسیده است صرفا بخشی از مشکلات ناشی از اعمال شماست.
اگر فکر میکنید کوتاهی داشته اید و اگر فکر میکنید که گاهی چیزیهایی را میدانید ولی نمیتوانید به آن عمل کنید، توصیه میکنم حتما متن «نا گفته های هدف» را مطالعه کنید. بسیار کاربردی به این مشکل پرداخته شده است و راه حلی فنی برای حل آن ارائه شده است. نتیجه محوری وظیفه محوری محور خدا باهام قهره دعایم مستجاب نمیشود
همچنین اگر میخواهید بیشتر با فلسفه مشکلات و سختیها در زندگی آشنا شوید و اینکه چه طور سبب رشد ما میشود، توصیه میکنم حتما متن «فلسفه سختیهای و مشکلات» را مطالعه کنید.
در ضمن بزرگواران دیگر به این سؤال جوابهای دیگر میدهند(مثلا اینجا را ببینید) ولی من فکر میکنم که این جوابها کاربردی نیست و اصل مشکل را جواب نمیدهد. به نظرم اصل مشکل کسی که فکر میکند خدا با او قهر است یا دعایش را مستجاب نمیکند، ناشی از یک سری شکستهایی هست که در زندگی اش پیش آمده است و از قضا در مورد آنها خیلی دعا هم کرده است. به نظرم باید با این پیش فرضها به سؤال پاسخ داد.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین